سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 .کودک کار...اهواز ، گاو میش آباد...حلبی آباد تهران!!!***
 فقر اینه که 2 تا النگو توی دستت باشه و 2 تا دندون خراب توی دهنت؛

* فقر اینه که روژ لبت زودتر از نخ دندونت تموم بشه؛

* فقر اینه که شامی که امشب جلوی مهمونت میذاری از شام دیشب و فردا شب خانواده ات بهتر باشه؛

* فقر اینه که ماجرای عروس فخری خانوم و زن صیغه ای پسر وسطیش رو از حفظ باشی اما از تاریخ کشورت هیچی ندونی؛

* فقر اینه که از بابک و افشین و سیاوش و مولوی و رودکی و خیام چیزی جز اسم ندونی اما ماجراهای آنجلینا جولی و براد پیت و سیر تحولی بریتنی اسپرز رو پیگیری کنی؛

* فقر اینه که وقتی با زنت می ری بیرون مدام بهش گوشزد کنی که موها و گردنشو بپوشونه، وقتی تنها میری بیرون جلو پای زن یکی دیگه ترمز بزنی و بهش بگی خوششششگلهههه؛

* فقر اینه که وقتی کسی ازت میپرسه در 3 ماه اخیر چند تا کتاب خوندی برای پاسخ دادن نیازی به شمارش نداشته باشی؛

* فقر اینه که 6 بار مکه رفته باشی و گرسنگی و درموندگی همسایه بغلیت رو ندونی

* فقر اینه که فاصله لباس خریدن هات از فاصله مسواک خریدن هات کمتر باشه؛

* فقر اینه که کلی پول بدی و یک عینک دیور تقلبی بخری اما فلان کتاب معروف رو نمی خری تا فایل پی دی اف ش رو مجانی گیر بیاری؛

* فقر اینه که حاجی بازاری باشی و پولت از پارو بالا بره اما کفشهات واکس نداشته باشه و بوی عرق زیر بغلت حجره ات رو برداشته باشه؛

* فقر اینه که توی خیابون آشغال بریزی و از تمیزی خیابونهای اروپا تعریف کنی؛

* فقر اینه که 15 میلیون پول مبلمان بدی اما غیر از ترکیه و دوبی هیچ کشور خارجی رو ندیده باشی؛

* فقر اینه که ماشین 40 میلیون تومانی سوار بشی و قوانین رانندگی رو رعایت نکنی؛

* فقر اینه که به زنت بگی کار نکن، ما که احتیاج مالی نداریم؛

* فقر اینه که همه جا شعار بدی که دموکراسی می خوای، تو خونه بچه ات جرات نکنه از ترست بهت بگه که بر حسب اتفاق قاب عکس مورد علاقه ات رو شکسته؛

* فقر اینه که وقتی ازت بپرسن سرگرمی  های تو چی هستند بعد از یک مکث طولانی بگی موزیک و تلویزیون؛

* فقر اینه که کتابخانه خونه ات کوچکتر از یخچالت(یخچال هایت) باشه؛
در مکّه دیدم خدا چند سالی ست که از شهر ِ مکّه رفته ... و انسانها به دور ِ خویش میگردند! در مکّه دیدم هیچ انسانی به فکر ِ فقـــیر ِ دوره گرد نیست! دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان ِ خویش را بـــزُداید...
غافل از اینکه آن دوره گرد، خود ِ خدا بود!

در مکّه دیدم، خدا نیست!

و چقدر باید دوباره راه ِ طولانی را طی کنم
و درهمان نماز ساده ی خویش، تصور ِ خدا را در کمک به مردم جستجو کنم
آری ...

شاد کردن ِ دل ِ مردم ، همانا برتر از رفتن به مکّه ایست
که خدایی در آن نیست ...!

حسین پناهی
***
فقر جایی است که در آن یک مادر
آری یک مادر از خجالت
نمیتواند ببیند
فقر وحشتی است که گاهی انسان را از ...آب میکند
...
کیست که مظلومان را یاری کند!!








انتشار عکسی که طی دو روز در فضای مجازی چند ده هزار لایک شده و بیش از چند صد هزار بیننده داشته است
.

  • همه چیز در باره فقر
راست میگفت شاملو دستهای خالی را فقط میتوان بر سر کوبید!
مطالب که به فقر نزدیک است:
  • " جهان سوم جایی است که در آن درآمد دعا نویس از برنامه نویس بیشتر باشد "
  • دگر شده ام دچار وسواس بیا ، بدجور به عصر جمعه حساس بیا،گفتی به عموی خود ارادت داری،این بار قسم به دست عباس بیا

  • یاد دارم در دبستان در کتاب درس اول، صحبت نان بود وآب،، آنچه در خردسالی خوانده ایم ، همچنان در جستجویش مانده ایم
  • زمین، از تو بعید است لرزشی کنی بر مردمانی که از درون مدتهاست شکسته اند

مطالب بیشتر


 


تو هیچ میدانی که چرا ، چشمهای عروسکم را میگیرم چون نمیخواهم مث من ببیند وحسرت بکشد

میترسم بهانه گیر شود...


                                                                                                                 .

کیست که مظلومان را یاری کند...




بازم هم درباره فقر...!

********

خدایا کفر نمی‌گویم...

پریشانم...

چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟!

مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی.

خداوندا!

اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی...

لباس فقر پوشی...

غرورت را برای ‌تکه نانی...

‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌...

و شب آهسته و خسته...

تهی‌ دست و زبان بسته...

به سوی ‌خانه باز آیی...

زمین و آسمان را کفر می‌گویی...

نمی‌گویی؟!

خداوندا!

اگر در روز گرما خیز تابستان...

تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی...

لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری...

و قدری آن طرف‌تر...

عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌...

و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد...

زمین و آسمان را کفر می‌گویی...

نمی‌گویی؟!

خداوندا!

اگر روزی‌ بشر گردی‌...

ز حال بندگانت با خبر گردی...‌

پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت...

خداوندا تو مسئولی...

خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن...

در این دنیا چه دشوار است...

چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است...



  •  فقر از دیدگاه دکتر شریعتی: 

 

        میخواهم بگویم؛ فقر همه جا سر میکشد …

فقر ، گرسنگی نیست، عریانی هم نیست …

فقر ،حتی گاهی زیر شمش های طلا خود را پنهان میکند…

فقر ، چیزی را “نداشتن” است ؛ ولی آن چیز پول نیست ؛ طلا و غذا هم نیست …

فقر ، ذهن ها را مبتلا میکند …

فقر ، اعجوبه ایست که بشکه های نفت در عربستان را تا ته سر میکشد …

فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفته ی یک کتابفروشی می نشیند …

فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است که روزنامه های برگشتی را خرد میکند …

فقر ، کتیبه ی سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند …

فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود …

فقر ، همه جا سر میکشد …

فقر ، شب را “بی غذا”  سر کردن نیست …

فقر ، روز را “بی اندیشه” سر کردن است …

































[ دوشنبه 94/2/28 ] [ 1:33 عصر ] [ علی یوسف نیا ]
درباره وبلاگ
موضوعات وب
امکانات وب
بازدید امروز: 199
بازدید دیروز: 15
کل بازدیدها: 178340